کد مطلب:75501 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:325

تعریف دنیا











از جمله مسائل اساسی در هر مكتب و مرام، تعریفی است كه از دنیا ارائه می دهد. بعد از این تعریف است كه آن مكتب موضع گیریهای اصلی و اعتقادات اصولی خود را پایه ریزی می نماید. بهتر است بگوئیم هر مرام و مكتبی در ارتباط با این تعریف می تواند مواضع اصولی خود را روشن سازد.

گاه در محاورات روزمره كلمه ی «دنیا» به كار می رود و منظور از آن كیهان و كهكشان و زمین و اشجار و حیوانات است كه درباره ی این محتوا اختلافی نیست، اما گاه سخن از دنیا به میان می آید و منظور از آن فضائی است كه انسان در آن زندگی می كند. این فضا تركیبی است از محیط جامعه، تاریخ، خانواده، غرائز درونی، تاثیرات طبیعی و محتوای فكری و روحی انسانها.

برای چنین معنائی گاه كلمه ی «روزگار» و یا «دهر» و اینگونه

[صفحه 41]

تعابیر آورده می شود، آنچه برای بشر دارای اهمیت بوده و سرنوشت ساز است نحوه ی نگرش او به همین فضاست. برداشتهای بشر از دنیا با این محتوا بسیار مهم و زیربنای تصمیمات بعدی او واقع می گردند.

علی (ع) تعریفی كه از دنیا (با تعبیر اخیر) دارند این است كه: می فرمایند:

«دنیا جایگاه: «سختی»، «فناء»، «تحول»، «دگرگونی» و «عبرت» است»[1] این تعریف را وقتی به تاریخ مرتبط نسازیم قابل لمس نخواهد بود، ولی وقتی كتاب آدم و آدمیت را ورق بزنیم جز چهار مورد فوق چیزی نمی یابیم.

ایشان در خطبه ی دیگری آورده اند كه:

«دنیا سرائی است كه غم و اندوه آن را فراگرفته و به مكر و دغا شهرت یافته، همواره بر یك حال باقی نیست، ره آوردهای آن سالم نمی مانند، اهل آن در هدفهای تیرهای بلا هستند، دنیا تیرهای خود را به سوی آنها پرتاب و به مرگ، نابودشان می كند».

و بلافاصله سخنان خویش را به تاریخ ارجاع داده می فرمایند:

«بندگان خدا، آگاه باشید شما و هر چه كه در دنیا بمانید در تداوم راه كسانی است كه پیش از شما درگذشتند، آنها دارای عمرهای طولانی تر و شهرهای آبادتر و آثار مهمتری

[صفحه 42]

بودند. اما هم اكنون صدایشان خاموش، بادهای تكبرشان خوابیده، اندامشان پوسیده شهرهایشان خالی، آثارشان ناپدید، قصرهای برافراشته و ساختمانهای استوار و بالهای گسترده ی آنها را سنگهای محكم قبرهای چسبیده جانشین گشته...

تصور كنید شما رفته اید جائیكه آنان رفته اند و آن خوابگاه شما را بگروگان گرفته و آن امانتگاه شما را در آغوش دارد، پس چگونه خواهد بود حال شما اگر كارهای شما به پایان برسد و مردگان از قبرها بیرون آیند، هر نفسی به آنچه در پیش فرستاده آزمایش شود»[2].

با اندك دقتی در جملات فوق، نتایج زیر حاصل می گردد كه از نظر علی (ع):

1- قالب و محتوای دنیا یكسان نیست. (در حالیكه ظاهری فریبنده دارد، محتوای آن رنج و سختی است).

2- حركت و دگرگونی بر دنیا حاكم است (یا عین یكدیگرند).

3- دست آوردهای دنیائی و محصولات مادی آن فانی است و سالم نخواهند ماند.

4- انسان همواره در مظان مرگ قرار دارد و به اندك بهانه ای در كام آن فرومی رود.

5- دنیا را باید در راستهای بهره گیری برای قیامت بكار گرفت. زیرا هر شخصیتی در گرو عمل و دستاوردهای خویش خواهد بود.

6- این اصول برای همه یكسان است و همه در تداوم راه گذشتگان با نتائج فوق (خواه نا خواه) عجین اند.

[صفحه 43]

7- برای احساس و شناخت بیشتر و توجه پیرامون اصول ششگانه ی فوق می توان به گذشتگان (یعنی تاریخ) مراجعه كرد. نه تنها مراجعه ی نظری به تاریخ بلكه باید خود را تاریخی نمود. یعنی خود را در جایگاه گذشتگان بپنداریم. فكر كنیم كه با آنها بوده و هم اكنون با آنها در بستر خاك و گروگان داده شده ایم.

اگر این مطالب را كه برخاسته از حقایق این جهان اند (و با دقت درگذشته می توان به آنها دست یافت) به تاریخ گراهای مادی نگر شرقی و غربی ارائه كنند، بجای قبول آن خواهند گفت: «این ثمره ی نگرش صوفیانه و منفی گرای امام علی (ع) بوده است!! یا فلان پایگاه طبقاتی او این چنین نتایجی را به دست داده است؟!».

تفسیر سیاسی آنها ممكن است این باشد كه خواهند گفت: علی (ع) برای وضع اصلاح اقتصادی حكومت خود قصد تنزل دادن مصرف را داشته است. تا با اشاعه ی روحیه ی مرتاضانه بتواند پاسخگوی مسائل اقتصادی ایام حكومت خود باشد و... كه در هر حال اینها سخنانی است روبنائی و فاقد محتوای اصولی.

آیا بی انصافی نیست كه: اصل حركت را كه با تعابیر مختلف مورد قبول خاص و عام و شرقی و غربی است و نیز در تیررس مرگ بودن انسان را كه هر روز شاهد آن هستیم. و مخفی بودن هزاران واقعیت تلخ را كه در پس ظاهر فریبنده ی دنیا وجود دارد با كلی بافیهائی نظیر منفی گرا بودن آن حضرت، نادیده بگیریم؟! آیا این شیوه قضاوت، همان نگرش جاهلانه به تاریخ (و دنیا) نیست؟! اگر علی (ع) دارای بینش منفی بود او را جنگ و شمشیر و سیاست و حكومت چكار؟!

[صفحه 44]

قاطعانه می گوئیم كه: فراموش كردن مرگ و زدودن اعتقاد به قیامت، در كنار ظاهر سازیهای دنیائی و اصالت دادن به این ظواهر از جمله ارزشهای الحادی غرب است كه بدلایل مختلفی در جوامع دیگر تبلیغ می گردد. از فوایدی كه این ارزش (در حقیقت ضد ارزش) برای غربی دارد. اشاعه ی زندگی تجمل گرایانه و مصرفی برای فروش بیشتر محصولات سودآور آنهاست، فایده ی دیگر آن دلخوشی و سرگرمی مردم جهان سوم به این ظاهرفریبها و در عوض ایجاد دلههر و ترس زیاد از مرگ (كشته یا شهید شدن) می باشد.

به گفته ی استاد شهید مطهری:

«چون یك سلسله افكار ماتریالیستی به مغز ما هجوم آورد كه این اندیشه ها و آرزوها همه بیهوده است و از واقعیت و جاودانگی خبری نیست، حق داریم مضطرب و ناراحت شویم و رنج و وحشت عظیمی (از مرگ) در ما به وجود آید...»[3] آری یكی از راههای جلوگیری از تحركات سیاسی اجتماعی ملتها و ایجاد سكوت مرگبار، همین القاء ترس از مرگ و تبلیغ اصالت دنیاست. برای اینكار هم ناچار از آنند كه مشغله های ذهنی فراوانی برای ملتها به وجود آورند تا محتوای مادی دنیا را بگونه ای محبوب و دل انگیز و اصیل جلوه دهند تا كسی به سراغ واقعیت آن نرود.

حال سئوال می كنیم كه: راستی آیا به آینده ی خود فكر كردن اشتباه است؟ آیا همه ی همت و افق دید خود را مصروف 60-70 ساله زندگانی دنیا نمودن و ابدیت را فراموش كردن درست است؟ آیا تكامل

[صفحه 45]

كمی (مادی) را جانشین تكامل كیفی (معنوی) نمودن و آن را غایت خلقت انسان و جهان قرار دادن غلط نیست؟. راستی آیا كارخانه ی هستی پی در پی انسان تحویل می دهد تا بفرموده ی آن حضرت، در تداوم راه گذشتگان فقط به عمر طولانی تر، شهر آبادتر، آثار مهمتر، یعنی رشد كمیت ها پرداخته و هدف خلقت خود را در این موارد جستجو كنند؟.

آیا نباید لحظه ای درنگ نمود كه گذشتگان كجا رفتند؟ كجایند آنانی كه پس از مدتی، اثری از بادهای كبر و غرورشان، تن سالم و عمر طولانیشان، شهر آباد و آثار مهمشان و... نیست. آیا ما هم در گردونه ی این امور باید مدتی چرخیده و برویم؟ راستی آنان از خلقت خود چه سودی بردند؟

بدنبال این سئوالات است كه مولا علی (ع) دعوت می نماید كه: «بیائید همچون هزاران انسان دیگر كه رفته اند، برای لحظاتی تصور كنید كه سفری زندگانی شما هم برچیده شده و درجایگاه مردگان قرار گرفته اید. با این تصور، عمر و اعمال خود را در ترازوی سنجش قرار داده و با هدفی كه از خلقت شما بوده است بسنجید. از خود بپرسید كه آیا از حیات خود كه در تداوم زندگی گذشتگان طی شده راضی هستید یا نه»؟!.

اینگونه در اعماق تاریخ غرق شدن و زدودن پرده های تجملات و توهمات روزمره است كه انسان بر نفس خویش بصیرت كامل یابد و به سئوالی بس حركت زا میرسد كه: «چه كنم و چه باید كرد؟» با دست یابی به این پرسش، هر آن انسانی كه پشتوانه ی این سئوال و احساس مربوط به آن را واقعیت های جهان خلقت- یعنی فناپذیری ماده، تغییر و تحول دائمی دنیا، ظاهرفریبی این جهان- قرار دهد می تواند در راستای جهان دیگر، همه چیز

[صفحه 46]

را بكار گیرد و هدایت انسانی یابد. بر همین اساس است كه آن حضرت این ایده های برخاسته از دقت در تاریخ و احوال گذشتگان را پشتوانه ی تحرك كمی و كیفی فرد و اجتماع قرار داده و عمل صالح، جهاد و شهادت، امر به معروف و نهی از منكر، علم اندوزی و... هر آنچه در تعالی انسان موثر است را با این انگیزنده (یادینامیسم) به تحرك وا می دارند. بنابراین، تاریخ نه تنها تعریف دقیقی از دنیا به دست می دهد بلكه بعنوان یك انگیزنده و محرك مهم (بشرط برخورد صحیح با آن) عمل می نماید.


صفحه 41، 42، 43، 44، 45، 46.








    1. «ان الدنیا دار فناء و عنا و غیر و عبر.» (از خطبه ی 113).
    2. «و من خطبه له علیه السلام: دار بالبلاء محفوفه و بالغدر معروفه، لا تدم احوالها و لا تسلم نزالها، احوال مختلفه و تارات متصرفه، العیش فیها مذموم و الامان منها معدوم و انما اهلها فیها اغراض مستهدفه، ترمیهم بسهامها و تفنیهم بحمامها.

      و اعملوا، عباد الله، انكم و ما انتم فیه من هذه الدنیا علی سبیل من قد مضی قبلكم، ممن كان اطول منكم اعمارا و اعمر دیارا و ابعد اثارا، اصبحت اصواتهم هامده و یاحهم راكده و اجسادهم بالیه و دیارهم خالیه و اثارهم عافیه، فاستبدلوا بالقصور المشیده و النمارق الممهده الصحور و الاحجار المسنده و القبور اللاطئه الملحده، التی قدبنی بالحراب فناوها و شید بالتراب بناوها، فمحلها مقترب و ساكنها مغترب...

      و كان قد صرتم الی ما صاروا الیه و ارتهنكم ذلك المضجع و ضمكم ذلك المستودع، فكیف بكم لو تناهت بكم الامور و بعثتر القبور؟ (هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت» (از خطبه ی 217).

    3. استاد شهید مرتضی مطهری (عدل الهی - قم - صدرا، چاپ دوم ص 214).